مجموعه نکات تستی فصل 3 سال سوم

1-     گیرنده های حسی در واقع نورون های تمایز یافته ای هستند که محرک ها را شناسایی و تشخیص می دهند و اثر آنها را به پیام عصبی تبدیل می کنند.

2-     گیرنده ی درد: در همه ی بافت ها بجز مغز وجود دارد و در همه جانداران نیز وجود دارد و فراوانترین گیرنده است

3-      در جانوران گیرند های پوستی دندریت هایی هستند که توسط پوششی از بافت پیوندی احاطه شده اند.(حرکت پیام عصبی ابتدا از دندریت شروع و سپس به جسم سلولی و در انتها به اکسون و پایانه های انتهایی آن می رسد).

4-      انتهای گیرنده ی درد فاقد غلاف پیوندی است! که گیرنده ی درد توسط محرک هایی از قبیل: سرمای شدید ، گرمای شدید و ضربه و ...تحریک می شوند و در واقع این گیرنده ها هستند که نقش محافظتی دارند و انواع انعکاس ها(انعکاس نخاعی) پس از تحریک این گیرنده ایجاد می شوند.

5-     احساس درد در قشر خاکستری مغز تفسیر می شود و در واقع قشر خاکستری مغز محلی است که پیام های حسی که اعصاب حسی منتقل کرده اند تفسیر می شوند.

6-     گیرنده های مکانیکی: گیرنده های مکانیکی در برابر لمس ، فشار ، کشش و حرکت در ماهیچه ها واکنش نشان می دهند و دما بر روی این نوع گیرنده تاثیری ندارد.

7-      گیرنده های مکانیکی در دیواره برخی رگ های خونی وجود دارند که نسبت به فشار خون حساس اند.

8-      در میان گیرنده های پوست، گیرنده ی درد نسبت به سایر گیرنده ها سطحی تر است و گیرنده ی فشار در عمق بیشتری از پوست قرار دارد.

9-     مرکز اصلی تنظیم دمای بدن هیپوتالاموس است. دما گیرنده های دمایی را تحریک میکند که در درون بدن نسبت به دمای خون حساس هستند.

نکات چشم:

10- بینایی انسان نسبت به سایر حواس او کارآمد تر است.

11- لایه های کره چشم انسان از خارج به داخل عبارتند از:

الف-خارجی ترین لایه چشم صلبیه است که لایه ای محکم و سفید رنگ از بافت پیوندی است و در جلوی چشم شفاف می شود و قرنیه را بوجود می آورد که کار قرنیه همگرا کردن پرتوهای نور است.

      ب- لایه میانی کره چشم  مشیمیه نام دارد که رنگدانه دار و نازک است و دارای عروق خونی است و عنبیه را می سازد که بخش رنگی چشم است  و به علت داشتن ملانین نور را جذب و مانع از انعکاس آن می شود و عنبیه دارای ماهیچه هایی است که باعث تنگ و گشاد شدن سوراخ مردمک که در وسط عنبیه قرار دارد می شود, و دارای دو نوع ماهیچه است . که این عمل تحت تاثیر اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک(آرامش) هم صورت می گیرد.

       ج- داخلی ترین لایه چشم شبکیه است که بسیار نازک و شامل گیرنده های نوری و نورون هاست.

12-   دو نوع گیرنده نوری در شبکیه وجود دارد که عبارتند از:

 الف-  سلول های استوانه ای شبکیه در نور ضعیف فعالند.

ب-  سلول های مخروطی در نور زیادفعالند به دقت و تیز بینی فرد کمک می کند.

12- نقطه ای از شبکیه که در آن اعصاب بینایی از کره ی چشم خارج می شوند نقطه ی کور می گویند.

13-  فضای پشت عدسی چشم را ماده ای ژله ای و شفاف پر می کند به نام زجاجیه که باعث حفظ شکل کروی چشم می شود.

14-  فضای جلوی عدسی را ماده ای شفاف به نام زلالیه پر می کند و خود زلالیه بوسیله ی مویرگ ها ترشح می شود(به خارج از رگ منتقل می شود) و نقش آن تغذیه و اکسیژن رسانی به قرنیه(مربوط به صلبیه) و عنبیه(مربوط به مشیمیه)و عدسی است و همچنین جذب مواد دفعی آنها است.

15- تغییر قطر عدسی چشم با استفاده از ماهیچه های مژکی که به آن متصل هستند امکان پذیر است.

16-  وقتی به اشیا دور نگاه می کنیم قطر عدسی کم می شود و قطر عدسی به هنکام نگاه کردن به اشیا نزدیک قطور تر و بزرگ تر می شود.

17-  تغییر اندازه عدسی چشم به این جهت انجام می شود که تصویر در هر صورتی بر روی شبکیه قرار گیرد که همان عمل تطابق است. تغییر قطر عدسی به علت انقباض جسم مژگانی انجام می شود.

18 - بیمار های چشم:

19- در پیر چشمی عدسی چشم سفت و قدرت تطابق آن کاهش پیدا میکند

         20- با افزایش سن ممکن است عدسی چشم کدر شود و به تدریج بینایی کاهش یابد که این بیماری آب مروارید است.

     21- اگر کره ی چشم بیش از اندازه بزرگ شود تصویر اشیاء دور در جلوی شبکیه تشکیل می شود که در این صورت فرد توانایی دیدن اشیاء نزدیک را دارد و به همین دلیل به آن نزدیک بینی می گویند.

       22- اگر کره ی چشم بیش از اندازه کوچک شود تصویر اشیائ نزدیک در پشت شبکیه تشکیل می شود و چنین فردی تصویر اشیا دور را میتواند ببیند که به ان دور بین می گویند.

        23- در دوربینی چون چشم بیش از اندازه کوچک است و تصویر اشیاء نزدیک در پشت چشم تشکیل می شود برای قرار دادن تصویر بر روی شبیکه از عدسی محدب (همگرا)استفاده می شود تا فاصله ی کانونی کمتر شود.

          24- در نزدیک بینی اندازه چشم بیش از حد بزرگ است و تصویر اشیا دور در جلوی شبکیه تشکیل می شود به همین منظور از عدسی مقعر(واگرا) استفاده می شود تا فاصله ی کانونی افزایش یابد.

          25-در بیماری آستیگماتیسم سطح عدسی یا قرنیه انحنای یکنواختی ندارد و تصویر بر روی یک نقطه از شبکیه متمرکز نمی شود و در این نوع بیماری برای بهبود بینایی از عینک هایی استفاده می شود که عدم یکنواختی را جبران می کند...

         26-  تر تیب عبور نور از چشم: قرنیه – زلالیه – مردمک – عدسی – زجاجیه – شبکیه

           27- - نور وقتی از محیطی وارد محیطی با چگالی متفاوت می شود شکست پیدا می کند نور در مسیر خود تا شبکیه چهار بار شکست پیدا می کند: 1- نور از هوا وارد قرنیه می شود.2- از قرنیه وارد زلالیه می شود.3- از زلالیه وارد عدسی می شود.4- از عدسی وارد زجاجیه می شود.

 

نکات گوش:

 

1- استخوان گیجگاهی نقش محافظتی دارد برای مجرای شنوایی و گوش درونی و میانی...

2- گوش شامل سه بخش : الف- گوش بیرونی     ب- میانی   ج- درونی  است.

3- گوش بیرونی شامل: لاله گوش و مجرای گوش است که کار جمع آوری صدا و انتقال آن را به گوش بر عهده دارد...نقش موهای گوش تصفیه هواست...و همچنین غده های عرق تغییر شکل یافته درون مجرا ماده ای موم مانند ترشح می کنند که از ورود مواد خارجی به گوش جلوگیری می کنند..

4-شیپور استاش هوا را بین گوش درونی و حلق انتقال می دهد تا فشار در دو طرف پرده ی صماخ یکسان باشد.

1-                 گیرنده های شنوایی و بخش تعادلی گوش به ترتیب عبارتند از حلزون گوش و مجاری نیم دایره...پیام هایی که از گوش خارج می شوند به دو دسته تقسیم می شوند بخشی به لوب گیجگاهی به منظور تفسیر منتقل می شوند و دیگری که مر بوط به بخش تعادل گوش است به لوب    منتقل می شود. قسمتهایی از گوش که سلول های آنها مژک دارند : حلزون گوش که گیرنده های مکانیکی(سلول ها ی مژک دار) آن با ارتعاش مایع حاصل از ایجاد امواج صوتی، تحریک می شود و به منظور تفسیر به لوب گیجگاهی فرستاده می شوند و مجاری نیم دایره هم سلول های مژک دار دارد که بر اساس مقدار و جهت حرکت سر مایع حرکت می کند و پیام ها تولید می شوند ودر نهایت به مخچه  فرستاده می شوند.

2-     ترتیب استخوان های گوش میانی از طرف پرده ی صماخ به سمت داخل گوش و به سمت پرده ی بیضی : چکشی – سندانی – رکابی . نقش این استخوان ها تشدید ارتعاشاعت و منتقل کردن به پرده ی بیضی است.

چند نکته دیگر:

 

1-     نوک زبان بیشترین حساسیت را نسبت به مزه شیرینی دارد .

2-      قسمت عقبی زبان هم نسبت به مزه تلخی بیشترین حساسیت را دارد.

3-     گیرنده های شوری هم بیشتر در اطراف نوک زبان حضور دارند.

4-     با حل شدن مولکول های غذا در بزاق این مولکول ها به پروتئین های غشایی سلول گیرنده متصل می شود و در نتیجه این سلول ها پیام عصبی تولید می کنند و پیام عصبی به سوی مغز فرستاده می شود( از طریق اعصاب حسی).

5-      محل گیرنده ی بویایی در سقف حفره ی بینی قرار دارد. پردازش اطلاعات بینایی در لوب پس سری و در عقب جمجمه صورت می گیرد.

       6- حساس ترین گیرنده مربوط به شاخ جنس نر نوعی پروانه ابریشم است. ساده ترین گیرنده ی نوری در پلاناریا وجود دارد که چشم جامی شکل نام دارد. خرچنگ ها و اغلب حشرات چشم مرکب دارند که شمامل واحد هایی است که هر واحد مستقل خود دارای یک قرنیه و یک عدسی مجزا است که نور را بر روی تعدادی سلول گیرنده متمرکز می کند.

 

مجموعه نکات تستی فصل 2 سال سوم

فصل 2 دستگاه عصبی

1- مغز: شامل مخ، و مخچه و ساقه ی مغز است.

نکات مخ

 1-بزرگترین بخش مغز و توانایی یادگیری، حافظه، ادراک و عملکرد هوشمندانه را دارد.

2- قشر مخ (کرتکس) لایه ای است با برآمدگی ها و شیار های بسیار که همانند سایر چین خوردگی های بدن(در دستگاه گوارش) به  منظور افزایش سطح صورت گرفته و این چین خوردگی در انسان بیشترین مقدار خود را داراست و در وال ها و سایر پریمات ها هم وجود دارد.

3- قشر مخ خاکستری رنگ بوده و محل تجمع جسم سلولی نورون ها است.

4- قشر مخ پردازش اطلاعات حسی مانند درد و ...را انجام میدهد .

5- بخش مرکزی مخ سفید رنگ و محل عبور راههای عصبی است.

6- جسم پینه ای به دسته ای از تار های عصبی گفته می شوند که دو نیمکره مغز از این طریق به هم مرتبط می شوند.

7 - نیمکره ی چپ مخ اطلاعات حسی را از سمت راست بدن و نیمکره ی سمت راست مخ اطلاعات حسی را از سمت چپ بدن دریافت میکنند و این در حالی است که هر کدام از نیمکره ها کار مخصوص به خود را نیز انجام می دهند.

 

نکات مخچه:

1-     مخچه در پشت ساقه ی مغز قرار دارد .

2-      جسم کرمینه دو نیم کره ی مخچه را به هم متصل می کند .

3-      مخچه مرکز یادگیری و هماهنگی حرکات لازم برای تنظیم حالت بدن و تعادل است که اطلاعات خود را از ماهیچه ها، مفصل ها، پوست و چشم ها و گوش ها در یافت میکند.

4-      علائم آسیب به مخچه: فرد هنگام راه رفتن تلو تلو می خورد و اعمال خود را به طور غیر ماهرانه انجام می هد و نمی تواند یک خط مستقیم رسم کند ...

نکات ساقه مغز:

1-     قسمت پایینی مغز ساقه ی مغز نام دارد.

2-      ساقه ی مغز شامل: مغز میانی و پل و بصل النخاع است. 

نکات تالاموس:

1-     مرکز تقویت و انتقال پیام های عصبی است. این اطلاعات پس از گرد هم آمدن در این مرکز تقویت می شوند و به بخش های مربوطه در قشر مخ فرستاده می شوند.

2-      در پردازش اطلاعات حسی نقش مهمی دارد .

نکات هیپوتالاموس:

1-     در زیر تالاموس قرار دارد

2-     همراه بصل النخاع بسیاری از اعمال حیاتی مربوط به فعالیت های بدن مانند تنفس و ضربان قلب را تنظیم می کند.

3-     در واقع خود هیپوتالاموس مرکز احساس گرسنگی و تشنگی و تنظیم دمای بدن است و نیز بسیاری از اعمال غده های ترشح کننده ی هورمون ها را تنظیم می کند.

نکات دستگاه لیمبیک:

1-     شبکه ی گسترده ای از نورون هاست که تالاموس و هیپوتالاموس را به قسمت هایی از قشر مخ متصل می کند .

2-      نقش مهمی در حافظه، یادگیری و احساسات مختلف، مانند رضایت ، عصبانیت و لذت، بر عهده دارد.

چند نکته راجع به نخاع:

1-     رابط بین دستگاه عصبی محیطی و مرکزی است و آنها را به هم متصل می کند.

2-     مرکز برخی انعکاس های بدن است(انعکاس پاسخی ناگهان و غیر ارادی ماهیچه ای در برابر محرک هاست).

3-     نخاع31  جفت عصب دارد که هر عصب نخاعی شامل یک ریشه پشتی(نورون های حسی) و ریشه شکمی (نورون های حرکتی)است.

4-      در برش عرضی نخاع همانند مغز دو بخش دیده می شود:

الف – بخش خارجی سفید رنگ که شامل بخش های میلین دار است.

ب-  بخش مرکزی  خاکستری رنگ که شامل جسم سلولی نورون هاست .

5- در بخش خاکستری نخاع نورون های رابط حضور دارند.

روشهای محافظت از دستگاه مرکزی عبارتند :

1-     استخوان های جمجمه و ستون مهره ها

2-      پرده های سه لایه ای مننژ که از خارج به سمت درون مغز عبارتند از:

              سخت شامه،     عنکبوتیه   و   نرم شامه(دارای مویرگ های خونی است و نقش تغذیه ای برای بافت عصبی دارد.

نکته: بین لایه های عنکبوتیه و نرم شامه مایع مغزی-نخاعی وجود دارد که نقش ضربه گیری را داراست.

       3  - سد خونی – مغزی  : مویرگ های مغزی نسبت به سایر قسمت های بدن متفاوت هستند و فاقد منافذی هستند که در سایر بافت ها وجود دارند بنابراین بسیاری از مواد که در متابولیسم سلول های مغزی نقشی ندارند و همچنین میکروب ها نمی توانند وارد مغز شوند که این عوامل حفاظت کننده سد خونی – مغزی گفته می شود اما موادی مانند گلوکز و اکسیژن می توانند عبور کنند.

 

چند نکته راجع به دستگاه عصبی محیطی:

1-     شامل 31 جفت عصب نخاعی(هر عصب هم یک ریشه شکمی و یک ریشه پشتی دارد) و 12 جفت عصب مغزی است.

2-     دستگاه عصبی محیطی شامل دو قسمت است: الف- حسی و ب- حرکتی

3-     بخش حسی که اطلاعات اندام های حس را به دستگاه عصبی مرکزی هدایت می کند.

4-      بخش حرکتی هم خود دو بخش دارد که عبارتند از: دستگاه عصبی پیکری و خود مختار.

      5 - دستگاه عصبی پیکری: ماهیچه های اسکلتی که تحت کنترل آگاهانه ما قرار دارند و همچنین انعکاس های نخاعی که غیر ارادی هستند جز این دستگاه عصبی هستند.

نکته: انعکاس ها که برای حفظ حیات ضروری هستند به علت اینکه نخاع و دستگاه عصبی محیطی در گیر هستند سریع انجام می شوند و مغز نقشی ندارد.

       6- دستگاه عصبی خود مختار شامل : الف) اعصاب سمپاتیک  ب) اعصاب پاراسمپاتیک

       7- اعمال سمپاتیک : شامل :

جلوگیری از ریزش اشک ،

گشادی مردمک ،

 گشاد کردن مسیرهای هوا ،

 تشدید ضربان قلب ،

 آزاد کردن گلوکز از کبد ،

 تحریک غده آدرنال ،

 کاهش فعالیت روده ها ،

 جلوگیری از ادرار،

 کاهش فعالیت شکم و پانکراس  .

 

         8- اعمال پاراسمپاتیک : عکس حالات سمپاتیک است .

 

 

چند نکته راجع به دستگاه عصبی جانوران:

 

1-ساده ترین دستگاه عصبی مربوط به هیدر(کیسه تنان) است. این جانور سر و مغز ندارد و فاقد دستگاه  اعصاب محیطی و مرکزی است.

 

2- پلاناریا که از کرم های پهن است مغز کوچکی دارد ( شامل گره های عصبی است که توده هایی از جسم سلولی نورون ها پس به رنگ خاکستری خواهد بود )این جانور دارای دستگاه عصبی مرکزی است که شامل دو طناب عصبی موازی است و این دو رشته اعصاب منشعب می شوند که دستگاه عصبی محیطی را تشکیل می دهند.

3- مغز حشرات شامل گره های عصبی است که به هم جوش خورده اند طناب عصبی شکمی این جانوران در هر قطعه از بدن دارای یک گره عصبی است که فعالیت های ماهیچه های آن قطعه را کنترل می کنند. حشرات دستگاه عصبی محیطی هم دارند.

4- مغز مهره داران در دوران جنینی شامل سه بخش: مغز جلویی، مغز میانی و مغز عقبی است.

5- در مهره داران اندازه ی نسبی مغز پستانداران و پرندگان نسبت به وزن بدن بیشتر از سایرین است. رشد نیم کره های مغز در پستانداران و پرندگان امکان انجام رفتار های پیچیده را در مقایسه به سایرن به آنها می دهد.

6-چین خوردگی های مخ انسان نسبت به اندازه بدن بیشترین مقدار را دارد همین امر امکان انجام فعالیت های پیچیده مانند تفکر و رفتار حل مسئله را به انسان می دهد.

7- بعد از انسان این چین خوردگی در وال ها و سایر پریمات ها(نخستی ها) بیشتر از سایر مهره داران است.

 

قلب


قلب یک تلمبه عضلانی است که در سینه قرار دارد و بطور مداوم در حال کار کردن و تلمبه زدن است. قلب بطور شبانه روزی خون را به سرتاسر بدن تلمبه می‌کند. در حدود 100000 بار در روز قلب ضربان می‌زند. برای اینکه قلب بتواند این کار سنگین را انجام دهد نیاز دارد که توسط شریانهای کرونری ، به عضله خودش هم خونرسانی مناسبی صورت پذیرد.

آناتومی قلب

این عضو مخروطی شکل بصورت کیسه‌ای عضلانی تقریبا در وسط فضای قفسه سینه (کمی متمایل به جلو و طرف چپ) ابتدا در دل اسفنج متراکم و وسیعی مملو از هوا یعنی ریه‌ها پنهان شده و سپس توسط یک قفس استخوانی بسیار سخت اما قابل انعطاف مورد محافظت قرار گرفته است. ابعاد قلب در یک فرد بزرگسال حدود 6x9x12 سانتیمتر و وزن آن در آقایان حدود 300 و در خانمها حدود 250 گرم (یعنی حدود 0.4 درصد وزن کل بدن) می‌باشد.

قلب توسط یک دیواره عضلانی عمودی به دو نیمه راست و چپ تقسیم می‌شود. نیمه راست مربوط به خون سیاهرگی و نیمه چپ مربوط به خون سرخرگی است. هر یک از دو نیمه راست و چپ نیز مجددا بوسیله یک تیغه عضلانی افقی نازکتر به دو حفره فرعی تقسیم می‌شوند. حفره های بالایی که کوچکتر و نازکتر هستند بنام دهلیز موسوم بوده و دریافت کننده خون می‌باشند. حفره‌های پایینی که بزرگتر و ضخیم‌ترند بطن های قلبی هستند و خون دریافتی را به سایر اعضاء بدن پمپ می‌کنند. پس قلب متشکل از چهار حفره است: دو حفره کوچک در بالا (دهلیزهای راست و چپ ) و دو حفره بزرگ در پایین (بطنهای راست و چپ).



img/daneshnameh_up/5/55/AdultHeart2.GIF

شریانهای کرونری

شریانهای کرونری از آئورت بیرون می‌آیند. آئورت ، شریان یا سرخرگ اصلی بدن می‌باشد که از بطن چپ ، خون را خارج می‌سازند. شریانهای کرونری از ابتدای آئورت منشا گرفته و بنابراین اولین شریانهایی هستند که خون حاوی اکسیژن زیاد را دریافت می‌دارند. دو شریان کرونری (چپ وراست ) نسبتا کوچک بوده و هر کدام فقط 3 یا 4 میلیمتر قطر دارند.

این شریانهای کرونری از روی سطح قلب عبور کرده و در پشت قلب به یکدیگر متصل می‌شوند و تقریبا یک مسیر دایره‌ای را ایجاد می‌کنند. وقتی چنین الگویی از رگهای خونی قلب توسط پزشکان قدیم دیده شد، آنها فکر کردند که این شبیه تاج می‌باشد به همین دلیل کلمه لاتین شریانهای کرونری (Coronary یعنی تاج) را به آنها دادند که امروزه نیز از این کلمه استفاده می‌شود. از آنجایی که شریانهای کرونری قلب از اهمیت زیادی برخوردار هستند، پزشکان تمام شاخه‌ها و تغییراتی که می‌تواند در افراد مختلف داشته باشد را شناسایی کرده‌اند. شریانهای کرونری چپ دارای دو شاخه اصلی می‌باشد که به آنها اصطلاحا نزولی قدامی و شریان سیرکومفلکس یا چرخشی می‌گویند و این شریانها نیز به نوبه خود به شاخه‌های دیگری تقسیم می‌شوند.

این شریانها ، باعث خونرسانی به قسمت بیشتر عضله بطن چپ می‌شوند. بطن چپ دارای عضلات بیشتری نسبت به بطن راست می‌باشد زیرا وظیفه آن ، تلمبه کردن خون به تمام قسمتهای بدن است. شریانهای کرونری راست ، معمولا کوچکتر بوده و قسمت زیرین قلب و بطن راست را خونرسانی می‌کند . وظیفه بطن راست تلمبه کردن خون به ریه‌ها می‌باشد. شریانهای کرونری دارای ساختمانی مشابه تمام شریانهای بدن هستند اما فقط در یک چیز با آنها تفاوت دارند که فقط در زمان بین ضربانهای قلب که قلب در حالت ریلکس و استراحت قرار دارد، خون دراین شریانها جریان می‌یابد.

وقتی عضله قلب منقبض می‌شود، فشار آن به قدری زیاد می‌شود که اجازه عبور خون به عضله قلب را نمی‌دهد، به همین دلیل قلب دارای شبکه موثری از رگهای باریک خونی است که تمام نیازهای غذایی و اکسیژن رسانی آن را به خوبی برآورده می‌کند. در بیماران کرونری قلب ، شریانهای کرونری تنگ و باریک می‌شوند و عضلات قلب از رسیدن خون و اکسیژن به اندازه کافی محروم می‌گردند. (مانند هنگامی که که یک لوله آب به دلایل مختلفی تنگ شود و نتواند به خوبی آبرسانی کند).

در این صورت ، در حالت استراحت ممکن است اشکالی برای فرد ایجاد نشود ،, اما وقتی که قلب مجبور باشد کار بیشتری انجام دهد و مثلا شخص بخواهد چند پله را بالا برود، شریانهای کرونری نمی‌توانند بر اساس نیاز اکسیژن این عضلات ، به آنها خون و اکسیژن برسانند و در نتیجه شخص در هنگام بالا رفتن از پله‌ها دچار درد سینه و آنژین قلبی می‌گردد. در چنین مواقعی اگر فرد کمی استراحت کند، درد معمولا از بین خواهد رفت. اگر یک شریان کرونری به علت مسدود شدن آن توسط یک لخته خون به طور کامل جلوی خونرسانی‌اش گرفته شود، قسمتی از عضله قلب که دیگر خون به آن نمی‌رسد، خواهد مرد و این یعنی سکته قلبی

مویرگ ها

مویرگها (Capillaries) ، کوچکترین رگهای خونی هستند که شامل شبکیه پیچیده‌ای از لوله‌های نازک هستند و بطور گسترده تبادلات بین بافتها و خون از طریق دیواره آنها انجام می‌گیرد.

دید کلی

شریانچه‌ها به رگهای خونی بسیار ظریفی منتهی می‌شوند که به مویرگ موسومند. مویرگها در حدود 9-7 میکرومتر قطر دارند و فضای درونی آنها برای جاگیری یک گویچه قرمز کفایت می‌کند. دیواره مویرگ متشکل از یک ردیف سلول پهن و نازک به نام آندوتلیوم ، تیغه پایه می‌باشد. همراه با مویرگها در فواصلی نامنظم ، سلولهایی به نام پری سیت دیده می‌شوند که بوسیله تیغه پایه محصور شده‌اند و با زواید بلند خود مویرگ را در بر می‌گیرند. این سلولها ، سلولهای متمایز نشده‌ای هستند که قادرند در مواقع لازم به سلولهای عضلانی دیواره رگ و یا سلولهای پیوندی ، تمایز یابند.

گرچه عقیده بر این است که سلولهای آندوتلیال با داشتن فیلامنتهای انقباضی دارای خاصیت انقباضی می‌باشند، ولی سلولهای پری سیت نیز حاوی فیلامنتهای انقباضی هستند. مویرگها در ارگانهای مختلف برای تامین نیازهای آنها تغییراتی پیدا می‌کنند که از این نظر مویرگها سه دسته هستند.



تصویر

مویرگهای پیوسته (Continuous Copillaries)

مویرگهای پیوسته یا سوماتیک بوسیله عدم وجود منفذ در دیواره‌شان مشخص می‌شوند، بوسیله اتصال محکم به یکدیگر چسبیده‌اند. این نوع مویرگها در انواع مختلف عضله ، بافت همبند ، غدد برون ریز (اگزوکرین) و سیستم عصبی دیده می‌شود. در برخی مناطق به غیر از بافت عصبی ، وزیکولهای پینوسیتوزی متعددی در هر دو سطح سلول آندوتلیال دیده می‌شوند. این وزیکولها به صورت منفذ در سیتوپلاسم این سلولها دیده می‌شوند و مسئول انتقال درشت مولکولها در هر دو جهت در سیتوپلاسم آندوتلیوم می‌باشند.

مویرگهای منفذدار (Fenestrated capillaries)

به مویرگهایی اطلاق می‌شود که سلولهای آندوتلیال پوشاننده آنها دارای منافذی به قطر 80 - 60 میکرومتر می‌باشد. بایستی توجه داشت که در مویرگهای منفذدار تیغه پایه فاقد منفذ بوده و یکپارچه است. مویرگهای منفذدار در بافتهایی یافت می‌شوند که تبادل مواد بین بافت و خون سریع است که بیشتر در پانکراس ، لوله گوارش و غدد آندوکرین دیده می شوند. در این مویرگها منافذ سلولها توسط لایه نازکی به نام دیافراگم پوشیده شده‌اند که نفوذ‌پذیری آنها نسبت به غشا و سلول زیادتر است.

سینوزوئیدها (Sinusoids)

مویرگهایی بسیار وسیع (تا 40 میکرومتر) و دارای شکل نامنظم می‌باشند که سلولهای آندوتلیال پوشاننده آنها دارای منافذ بدون دیافراگم و تیغه پایه آنها غیر ممتد است. علاوه بر این ، وجود فضاهای بزرگ بین سلولهای آندوتلیال باعث می‌شود که نه تنها پلاسما بلکه سلولهای خونی نیز از آن فضاها به بیرون راه یابند که این فضاها گاها بوسیله ماکروفاژها اشغال می‌شوند، سینوزوئیدها در کبد ، مغز استخوان و طحال دیده می‌شوند. این مویرگها دارای مسیر پرپیچ و خمی هستند و گردش خون در آنها آهسته می‌باشد.

اعمال مویرگها

  • مویرگها رابط بین شریانچه‌ها و وریدچه‌ها بوده و به علت وسعت زیاد خود ، داشتن دیواره نازک و کاهش سرعت جریان خون در آنها مناسبترین محل برای مبادله مواد غذایی ، اکسیژن و دی‌اکسید کربن بین خون و مایعات بافتی می‌باشند. مبادله مواد از طریق انتشار ، عبور از منافذ دیواره مویرگها ، عبور از اتصالات بین سلولی و توسط وزیکولهای پینوسیتوزی انجام می‌گیرد. عبور مواد و کلوسیتهای خون از اتصالات بین سولهای آندوتلیال تحت تاثیر موادی نظیر هیت‌مین و برادی‌کینین که در شرایط التهابی بطور موضعی ترشح می‌گردند، افزایش می‌یابد.

  • سلولهای آندوتلیال پوشاننده مویرگها اعمال دیگری نیز انجام می‌دهند که مهمترین آنها عبارتند از: تبدیل آنژیوتانسین I غیر فعال به آنژیوتانسین II فعال می‌باشد که موجب بالا رفتن فشار خون می‌گردد ، غیر فعال کردن موادی نظیر برادی کینین ، پروستاگلاندین‌ها ، نوراپی نفرین ، سروتونین و ترومبین ، لیپولیز و جلوگیری از تشکیل ترومبوز (لخته در داخل رگهای خونی) و تبدیل آنها به مواد بی‌اثر.



تصویر

ارتباط شریانها با وریدها

سیستم شریانی وریدی معمولا توسط مویرگها به یکدیگر مرتبط می‌شوند. انشعابات انتهایی شریانچه‌ها را قبل از تبدیل شدن به مویرگها شریانچه پیش مویرگی و وریدچه‌های مرتبط با مویرگها را وریدچه‌های پشت مویرگی می‌نامند. در محل تبدیل شریانچه انتهایی به مویرگ عضلات دیواره شریانچه به عنوان اسفنکتری عمل می‌کنند که میزان جریان خون مویرگی را کنترل می‌نمایند. در اغلب قسمتهای بدن مانند پوست ، شریانچه انتهایی بطور مستقیم به وریدچه متصل می‌شود که اینگونه ارتباط را آناستوموز شریانی - وریدی می‌نامند.

عضلات ضخیم شده دیواره شریانچه در محل آناستوموز حاوی اعصاب محرکه است و به عنوان اسفنکتر عمل کرده و کنترل ورود خون به شبکه مویرگی را بر‌ عهده دارد، در صورت باز بودن این اسفنکتر ، عمده خون شریانی به جای شبکه مویرگی وارد وردیچه می‌شود. در نواحی معینی ، شریانچه انتهایی در محل آناستوموز حالت مارپیچ پیدا کرده و توسط غلافی همبند احاطه می‌گردد که به آن گلوموس گویند. در گلوموس عضلات دیواره بسیار ضخیم بوده و در موقع انقباض به روی آن برجسته شده و می تواند باعث قطع موقت جریان خون شود این سیستم که توسط اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک زیادی عصب دهی شده و در تنظیم درجه حرارت مانند انتهای انگشتان نقش دارند.

سیستمهای پورتی رگها

اصولا شبکه مویرگی حاصل از انشعابات آرتریولهای انتهایی به وریدچه منتهی می‌شوند. با‌وجود این در اعضا معینی مانند کبد ، هیپوفیز و کلیه ، وریدچه دریافت کننده شبکه مویرگی مجددا منشعب شده و دومین شبکه مویرگی را بوجود می‌آورند. در این سیستمها ، وجود دو شبکه مویرگی متوالی ، شرایط را فراهم می‌کند که مواد برداشت شده در شبکه اول به سادگی در شبکه دوم بین خون و مایعات بافتی مبادله می‌گردد. با توجه به شباهت این امر به تخلیه و بادگادگیری کالاها در بندرها ، این سیستم را سیستم پورت یا سیستم باب گویند.

مقایسه قطر مویرگها و آئورت

مجموع قطر مویرگها حدودا 800 برابر قطر آئورت می‌باشد. سرعت خون در آئورت 320 میلیمتر بر ثانیه و در مویرگها 0.3 میلیمتر بر ثانیه می‌باشد. به علت جدار نازک و سرعت پایین جریان خون ، مویرگها محل مناسبی برای تبادل مواد بین خون و بافتها می‌باشند.

بافت های بدن

نگاه کلی

بافت شناسی قسمتی از علوم تشریحی است که ساختمان میکروسکوپی ارگانهای مختلف بدن را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد. یادگیری جزئیات ساختمانی ارگانها و اعضای مختلف برای فهم فعالیت فیزیولوژیک و تغییرات پاتولوژیک آنها ضروری است بنابراین بافت شناسی علمی مستقل نبوده و مرتبط با سایر شاخه‌های علم پزشکی و یکی از پایه‌های اصلی علوم پایه پزشکی مورد توجه قرار گیرد. بدن جانواران از بافتهای متعددی ساخته شده است که هر کدام وظایف مخصوص به خود را دارند. در زیر به اختصار به هر کدام از آنها اشاره می‌شود.



img/daneshnameh_up/8/8b/Epi.6.JPG

بافت پوششی

لایه پوشاننده سطوح خارجی و داخلی بدن را بافت پوششی می‌نامند. بافتهای پوششی عهده‌دار وظایف و اعمال مختلفی نظیر حفاظت ، جذب و ترشح می‌باشند. به همین دلیل شکل سلولها و تعداد لایه‌های تشکیل دهنده آنها در ارگانهای مختلف بر حسب وظیفه‌ای که انجام می‌دهند متفاوت می‌باشند. بافتهای پوششی بر حسب تعداد لایه‌های سلولی تشکیل دهنده آنها به دو دسته ساده و مطبق تقسیم می‌شوند که هر کدام از آنها نیز بنابه شکل سلولهای تشکیل دهنده به سه دسته سنگفرشی ، مکعبی و منشوری تقسیم می‌شوند.

بافت پوششی سنگفرشی ساده در کیسه‌های هوایی ریه و پوشش داخلی رگهای خونی دیده می‌شود. بافت پوششی مکعبی ساده در مجاری غدد ترشحی و بافت پوششی منشوری ساده در دیواره معده و روده دیده می‌شود. بافت پوششی سنگفرشی مطبق در پوست بدن پوشش مری و واژن بافت پوششی مکعبی مطبق در مجاری دفعی بزرگ غدد مترشحه و بافت پوششی منشوری مطبق ملتحمه چشم ، پوشش کام نرم و پوشش اپیگلوت دیده می‌شود.



img/daneshnameh_up/4/43/conec.4.jpg

بافت همبند

بافت همبند ، بافتها و ارگانهای مختلف را به یکدیگر می‌پیوندد. این بافت در زیر اپیتلیوم و اطراف ارگانهای مختلف به عنوان یک لایه پشتیبان عمل می‌نماید و به همین دلیل آن را بافت پشتیبان نیز می‌نامند. بافت همبندی از سه جزء اصلی یعنی سلولها ، رشته‌ها و ماده زمینه‌ای تشکیل شده است. سلولهای بافت همبند عبارتند از فیبروبلاست ، ماکروفاژ ، پلاسماسل ، ماست سل ، سلولهای چربی ، سلولهای مزانشیمی و سلولهای مهاجر.

رشته‌های بافت همبند سه نوعند :کلاژن ،رتیکولر و الاستیک. که دو نوع اول از پروتئین کلاژن و نوع سوم از الاستین تشکیل شده است. سلولها و رشته‌های بافت همبند بوسیله ماده‌ای بی‌شکل به نام ماده زمینه‌ای یا ماتریکس احاطه شده است. این ماده ژله مانند مرکب از گلیکوز آمینوگلیکان‌ها ، گلیکوپروتئینها و مایع بافتی است.



img/daneshnameh_up/7/71/hyaline-cartilage.jpg

غضروف

غضروف بافت همبند تخصص یافته‌ای است که بسیار مقاوم‌تر و انعطاف‌پذیرتر از بافت همبند می‌باشد. غضروف از سلولهای غضروفی و ماتریکس خارج سلولی تشکیل شده است که ماتریکس غضروف ، ژله‌ای سفت شده و انعطاف پذیر می‌باشد. ماتریکس غضروفی متشکل از ماده زمینه‌ای و رشته‌ها می‌باشد که از رشته‌های شرکت کننده در ساختمان آن بسته به نوع غضروف ، کلاژن نوع I و II و رشته‌های الاستیک را می‌توان نام برد که مسئول استحکام غضروف هستند.

غضروف با توجه به غالب بودن نوع رشته شرکت کننده در ساختمان ماتریکس آن به سه نوع شفاف ، الاستیک و فیبری تقسیم می‌گردد. غضروف شفاف در دیواره مجاری تنفسی ، بینی ، محل اتصال دنده‌ها به جناغ ، سر استخوان‌های دراز در محل مفصل دیده می‌شود. غضروف الاستیک در لاله گوش ، اپی‌گلوت و غضروف میخی حنجره بکار رفته است. غضروف فیبری در دیسکهای بین مهره‌ای ، برخی مفصل استخوان‌های عانه و برخی تاندونها و لیگمانها که فشار زیادی را باید تحمل نمایند، بکار رفته است.



img/daneshnameh_up/a/a2/bone.1.gif

استخوان

استخوان بافت همبند ویژه‌ای است مرکب از سلولها و ماده بین سلولی معدنی شده‌ای به نام ماتریکس. حضور مواد استخوانی معدنی در ماتریکس باعث شده است که استخوان بافتی سفت و محکم باشد و چگونگی ساختمان آن سبب گردید، که استخوان با حداقل وزن حداکثر استحکام را داشته باشد. مجموعه این خصوصیات ، استخوان را بافتی ایده‌آل برای تامین اسکلت بدن و حفاظت از ارگانهای حیاتی نظیر مغز و نخاع ساخته است.

ماتریکس استخوان متشکل از موادآلی و املاح معدنی است که هر کدام 50 درصد وزن خشک استخوان را تشکیل می‌دهند. 90 درصد ماده آلی ماتریکس کلاژن نوع I و 20 درصد بقیه را پروتئوگلیکانها تشکیل می‌دهند. عمده‌ترین مواد معدنی استخوان را کلسیم و فسفر تشکیل می‌دهند که قسمت اعظم آنها به شکل بلورهای هیدروکسی آپاتیت به فرمول Ca10(PO4)6 (OH2 می‌باشد. سلولهای بافت استخوانی حاوی سه نوع سلول به اسامی استئوپلاست ، استئوسیت و استئوکلاست می‌باشد.

از نظر شکل و ساختمان استخوان به سه دسته دراز (مانند ران و بازو) کوتاه (مانند انگشتان و مهره‌ها) و پهن (مانند جمجمه و دنده) تقسیم می‌شوند. استخوان از نظر ماکروسکوپی به دو نوع متراکم و اسفنجی تقسیم می‌شود. که استخوان متراکم در تنه استخوانهای دراز و سطح خارجی اپی فیز و استخوانهای استخوانهای پهن و کوتاه دیده می‌شود. استخوان اسفنجی در اپی‌فیز استخوانهای دراز و قسمت مرکزی استخوانهای پهن و کوتاه دیده می‌شود.



img/daneshnameh_up/0/0f/bloodcell.2.gif

خون

بافت همبند تخصص یافته‌ای است که سلولهای آن در داخل ماده زمینه‌ای مایعی به نام پلاسما شناورند. خون 7 تا 8درصد وزن بدن را تشکیل می‌دهد و حجم آن در یک فرد بالغ بطور متوسط 5 لیتر می‌باشد. خون با گردش در رگهای خونی عامل توزیع مواد غذایی ، اکسیژن ، حرارت در بدن و انتقال دی‌اکسید کربن و مواد زاید حاصل از فعالیت سلولها از بافتها به ارگانهای دفعی است. پلاسما 55 درصد حجم خون را تشکیل می‌دهد. پلاسما مایعی است که 91 درصد آن را آب ، 7 درصد آن را پروتئینها ، 1 درصد آن را املاح معدنی و 1 درصد بقیه را ویتامینها ، موادقندی و لیپیدی ، هورمونها و اسیدهای آمینه تشکیل می‌دهند.پروتئینهای پلاسما عبارتنداز :

آلبومین ، فیبرینوژن ، پروترومبین و گلوبولینها. سلولهای خون به دو دسته بزرگ اریتروسیتها یا گلبولهای قرمز و لکوسیتها یا گلبولهای سفید تقسیم می‌شوند. لکوسیتها براساس حضور یا عدم حضور گرانولهای اختصاصی در سیتوپلاسم خود به دو دسته گرانولوسیتها و آگرانولوسیتها تقسیم می‌شوند. گرانولوسیتها به سه دسته : نوتروفیلها ، اسیدوفیلها و بازوفیلها تقسیم می‌گردند. آگرانولوسیتها شامل لنفوسیتها و مونوسیتها می‌باشند.



img/daneshnameh_up/2/2b/Mus-6.jpg

بافت عضلانی

براساس خصوصیات ساختمانی و عملکردی سلولهای عضلانی ، بافت عضلانی به سه دسته اصلی عضله مخطط و قلبی و عضله صاف تقسیم می گردد.

عضله مخطط

این نوع عضله را به خاطر داشتن نوارهای تیره و روشن در زیر میکروسکوپ (عضله مخطط) ، به علت چسبیده بودن آنها به استخوانها عضله اسکلتی و به جهت عملکرد ارادی آنها عضلات ارادی می‌نامند که وظیفه اصلی این نوع عضله شرکت در حرکات بدن می‌باشد. سلولهای عضله مخطط از به هم پیوستن تعداد زیادی سلول سازنده عضلانی (میوبلاست) بوجود می‌آیند و بسیار بلند می‌باشند و رشته عضلانی نیز نامیده می‌شوند. گروههای سلولهای عضلانی را که از تعدادی سلول موازی هم در هر گروه تشکیل می‌گردد دسته و مجموعه دسته‌ها را با هم عضله ، می‌نامند.

عضله قلبی

سلولهای تشکیل دهنده عضله قلب ، مشابه سلولهای عضله اسکلتی از نوع مخطط بوده ولی تفاوت عمده آن با عضله مخطط عبارت است از اینکه سلولها عضله قلبی بسیار کوچکتر از سلولهای عضله مخطط می‌باشند و سلولهای عضله قلبی یک یا دو هسته‌ای می‌باشند. مکانیسم انقباض در عضله قلبی مانند عضله مخطط می‌باشد. انرژی مورد نیاز سلول عمدتا از اسیدهای چرب که به صورت تری گلیسیرید در سلول ذخیره می‌شوند تامین می‌گردد و گلیکوژن به صورت جزئی در تامین انرژی سلول شرکت می‌کند. سلولهای عضله قلبی نیز غیر قابل تقسیم‌اند.

عضله صاف

عضله صاف برخلاف دو عضله قبلی ، فاقد نوارهای تیره و روشن بوده و به همین دلیل نیز عضله صاف نامیده می‌شوند. عضلات دیواره مجاری تنفسی ، ادراری و گردش خونی از نوع عضله صاف هستند و چون در ساختمان همه احشاء شکمی ، عضله صاف وجود دارد این نوع عضله را عضله احشایی نیز می‌نامند. سلولهای عضله صاف کوچک و دوکی شکل‌اند. و انقباض آنها به صورت غیرارادی است.



img/daneshnameh_up/a/aa/nerve_cell.jpg

بافت عصبی

بافت عصبی کل سیستم عصبی بدن را شامل می‌شود که از سلولهای عصبی یا نورون و سلولهای پشتیبان به نام سلولهای گلیال و یا نوروگلی تشکیل شده است. سلول عصبی یا نورون واحد ساختمانی و عملکردی دستگاه عصبی است که در مرحله جنینی از اپی تلیوم پوشاننده لوله عصبی به نام نورواپی تلیوم منشا می‌گیرد. ویژگی‌های اصلی نورونها نحریک پذیری و تولید تکانه‌های عصبی و انتقال این تکانه است. هر نورون از دو نوع زایده به نام‌های دندریت و اکسون و یک جسم سلولی تشکیل شده است. حجیم‌ترین قسمت سلول و حاوی هسته و عمده ارگانهای سلولی است.

دندریتها که به صورت زوایدی کوتاه و بلند و منشعب و متعدد دیده می‌شوند و گیرنده تحریکات هستند. اکسون زایده‌ای است بلند و منفرد که انتقال تحریک از جسم سلولی به سلولهای سایر بافتها را عهده‌دار می‌باشد. اجسام سلولی نورونها از نظر اندازه بسیار متغیرند و از نظر شکل زاویه‌دار بوده و چند سطحی یا هرمی دیده می‌شوند. نورونها براساس زوایدی که از جسم سلولی نورون منشا می‌گیرند به سه دسته نورونهای چندقطبی ، دوقطبی و یک قطبی تقسیم می‌شوند.

دستگاه عصبی شامل دستگاه عصبی محیطی و مرکزی می‌باشد که دستگاه عصبی محیطی متشکل از گره‌ها و اعصاب محیطی است که اعصاب محیطی شامل 8 زوج گردنی ، 12 زوج سینه‌ای ، 5 زوج کمری و 5 زوج خاجی و یک زوج دنبالچه‌ای می‌باشد و گره‌ها شامل گره‌های جمجمه‌ای -‌ نخاعی و اتونوم (خودکار) می‌باشند. دستگاه عصبی مرکزی قسمتی از دستگاه عصبی است که درون جمجمه و ستون مهره قرار گرفته است. و از دو قسمت ماده سفید و خاکستری تشکیل شده است.

اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک

اطلاعات اولیه

بافت عصبی کل سیستم عصبی بدن را شامل می‌شود که از سلولهای عصبی یا نورون (Neuron) و سلولهای پشتیبان به نام سلولهای گلیال یا نوروگلی (neuroglia) تشکیل شده است. نورون واحد ساختمانی و عملکردی دستگاه عصبی است که در مرحله جنینی از اپی‌اتلیوم پوشاننده لوله عصبی منشا می‌گیرد. ویژگیهای اصلی نورونها تحریک پذیری و تولید تکانه‌ها یا ایمپالسهای عصبی و انتقال این تکانه است. هر نورون از جسم سلولی و دو نوع زایده به نامهای دندریت و اکسون تشکیل شده است. جسم سلولی حجیمترین قسمت سلول و حاوی هسته و عمده ارگانلهای سلول عصبی است.

دندریتها که به صورت زوایدی کوتاه و بلند ، منشعب و متعدد دیده می‌شوند و گیرنده تحریکات هستند. اکسون (axon) ، زایده‌ای است بلند و منفرد که انتقال تحریکات را از جسم سلولی به سلولهای سایر بافتها بر عهده دارد. محل تماس سلولهای عصبی با یکدیگر و یا با سلولهای سایر بافتها جهت انتقال تحریکات ، اصطلاحا سیناپس نامیده می‌شود. دستگاه عصبی شامل دستگاه عصبی محیطی و دستگاه اعصاب مرکزی است. دستگاه عصبی محیطی متشکل از گانگلیونها و اعصاب محیطی است. گانگلیونها یا عقده‌های عصبی ساختمانهایی هستند که محل قرار گیری جسم سلولی نورونها در خارج از سیستم اعصاب مرکزی می‌باشند.

اعصاب محیطی

دستگاه عصبی محیطی از گانگلیونها و اعصاب محیطی تشکیل شده است که اعصاب محیطی خود شامل دو نوع حسی و حرکتی می‌باشند. اعصاب حرکتی و حسی در حالت کلی به دو دسته سوماتیک و احشایی تقسیم می‌شوند. آن دسته از اعصاب حرکتی که عضلات مخطط را عصب دهی می‌کنند و عمل آنها ارادی است، اعصاب حرکتی سوماتیک نامیده می‌شوند. دسته‌ای از اعصاب حرکتی که صاف جدار احشا و سلولهای مترشحه را عصب دهی می‌کنند اعصاب حرکتی احشایی یا غیر ارادی نامیده می‌شوند که دسته اخیر تحت عنوان دستگاه عصبی اتونوم هستند.

اعصاب حسی ، تحریکات دریافتی از قسمتهای مختلف بدن را به مغز و نخاع منتقل می‌کنند. آن دسته از اعصاب حسی که تحریکات دریافتی از پوست را به سیستم عصبی مرکزی انتقال می‌دهند به اعصاب حسی سوماتیک موسوم هستند. آن دسته از اعصاب حسی که تحریکات دریافتی از ارگانهای احشایی را به سیستم عصبی مرکزی منتقل می‌نمایند، اعصاب حسی احشایی نامیده می‌شوند. تحریکات دریافتی توسط اعصاب حسی احشایی بدون آگاهی انسان انجام می‌گیرد و از این نظر ، جز سیستم عصبی خودکار یا اتونوم محسوب می‌گردد.

دستگاه عصبی اتونوم یا خودمختار

آن دسته از نورونهای حرکتی که فعالیت عضلات صاف ، ترشح غدد ، ریتم قلب و در مجموع فعالیت ارگانهای احشایی را تنظیم می‌کنند تحت عنوان سیستم عصبی اتونوم شناخته می‌شوند. دستگاه عصبی اتونوم از تعداد زیادی گانگلیون اتونوم و دو نورون حرکتی در هر زنجیره به نام نورونهای پیش‌ گانگلیونی و پس گانگلیونی تشکیل شده است. نورنهای پیش گانگلیونی ، نورونهایی هستند که جسم سلولی آنها در سیستم عصبی مرکزی قرار گرفته و اکسون آنها برای سیناپس با نورون بعدی تا گانگلیون امتداد یافته است.

نورونهای پس گانگلیونی ، نورونهایی هستند که جسم سلولی آنها در گانگلیونی واقع شده و اکسون آنها تا ارگان عامل امتداد یافته و پایانه عصبی را تشکیل داده است. در نورون پیش گانگلیونی و پس گانگلیونی در محل گانگلیون با یکدیگر سیناپس می‌یابند. اعصاب حرکتی سیستم عصبی اتونوم از دو بخش سمپاتیک و پاراسمپاتیک تشکیل شده است.

اعصاب سمپاتیک

در بخش سمپاتیک ، جسم سلولی نورون پیش گانگلیونی در شاخ جانبی (Lateral horn) نخاع قرار گرفته و اکسون آن به نام رشته پیش گانگلیونی پس از خروج از نخاع وارد گانگلیون سمپاتیک در مجاور مهره‌ها یا نزدیک احشا شده و با نورون پس گانگلیونی سیناپس حاصل می‌کند. اکسون نورون پس گانگلیونی به نام رشته پس گانگلیون به ارگان عامل ختم می‌‌گردد. در اعصاب سمپاتیک رشته پیش گانگلیونی معمولا کوتاه بوده رشته پس گانگلیونی بلند می‌باشد.

از آنجایی که اعصاب سمپاتیک در ناحیه سینه‌ای - کمری از نخاع خارج می‌شوند، به بخش سینه‌ای - کمری نیز موسوم هستند.در اعصاب سمپاتیک نوروترنسمیتر مترشحه از رشته پیش گانگلیونی استیل کولین و از رشته‌های پس گانگلیونی ، نوراپی‌نفرین می‌باشد (ماده‌ای که از بخش مرکزی غدد فوق کلیوی نیز ترشح می‌شود) و به همین دلیل اعصاب سمپاتیک را اعصاب آدرنرژیک نیز می‌نامند.

اعصاب پاراسمپاتیک

در بخش پاراسمپاتیک ، همانند بخش سمپاتیک ، جسم سلولی نورون پیش گانگلیون در شاخ جانبی نخاع قرار گرفته و اکسون آن به نام رشته پیش گانگلیونی وارد گانگلیون پاراسمپاتیک (معمولا در مجاورت یا دیواه ارگان عامل) شده و با نورون پس گانگلیونی سیناپس حاصل می‌کند. اکسون نورون پس گانگلیونی به نام رشته پس گانگلیونی به فاصله کوتاهی پس از ترک گانگلیون به ارگان عامل ختم می‌گردد.

به این ترتیب در اعصاب پاراسمپاتیک بر خلاف اعصاب سمپاتیک رشته پیش گانگلیونی بسیار بلند و رشته پس گانگلیونی کوتاه می‌باشد.از آنجا که اعصاب پاراسمپاتیک در ناحیه جمجمه‌ای - خاجی از نخاع خارج می‌شوند، به بخش جمجه‌ای - خاجی موسوم هستند. در اعصاب پاراسمپاتیک نوروترنسمیتر مترشحه از رشته‌های پیش گانگلیونی و پس گانگلیونی ، استیل کولین است و به همین دلیل اعصاب پاراسمپاتیک را اعصاب کولینرژیک نیز می‌نامند.

تقسیم بندی شیمیایی سیستم عصبی خودمختار

بر اساس ماده میانجی آزاد شده می‌توان سیستم عصبی خودمختار را به بخشهای کولینرژیک و نورآدرنرژیک تقسیم کرد. نورونهایی که کولینرژیک هستند عبارتند از: کلیه نورونهای پیش عقده‌ای ، نورونهای پس عقده‌ای پاراسمپاتیک از نظر تشریحی ، نورونهای پس عقده‌ای سمپاتیک از نظر تشریحی که به غدد عرق عصب می‌دهند ، نورونهای سمپاتیک از نظر تشریحی که روی عروق خونی عضلات مخطط ختم شده و هنگام تحریک موجب اتساع عروقی می‌شوند.

باقیمانده نورونهای پس عقده‌ای سمپاتیک نورآدرنرژیک هستند یا ظاهرا در مورد سلولهای آدرنرژیکی بافت عضله قلبی آدرنرژیک می‌باشند. قسمت مرکزی غده فوق کلیوی در اصل یک عقده سمپاتیک است که در آن سلولهای پس عقده‌ای آکسونهای خود را از دست داده و مستقیما نوراپی‌نفرین ، اپی نفرین و مقداری دوپامین را به داخل جریان ترشح می‌کنند. نتیجتا نورونهای پیش عقده‌ای کولینرژیکی که به این سلولها می‌روند به صورت اعصاب حرکتی ترشحی این غده در آمده‌اند.

تخلیه کولینرژیک

اعمال تولید شده توسط فعالیت بخش کولینرژیک سیستم عصبی خود مختار آن دسته از اعمالی هستند که با جنبه‌های نباتی زندگی روزمره سروکار دارند. مثلا عمل کولینرژیک با افزایش دادن فعالیت عضلات روده‌ای ، افزایش دادن ترشح معدی و شل کردن اسفنگتر پیلور ، موجب پیشبرد گوارش و جذب مواد غذایی می‌شود. به این دلیل و برای قرار دادن آن در مقابل عمل کاتابولیک بخش نورآدرنرژیک ، بخش کولینرژیک گاهی سیستم عصبی آنابلیک نامیده می‌شود. این بخش از اعصاب باعث تنگ شدن مردمک چشم و انقباض مثانه می‌شود.

تخلیه نورآدرنرژیک

بخش نورآدرنرژیک در حالات فوریتی به صورت یک مجموعه واحد تخلیه می‌شود. اثرات این تخلیه ارزش قابل ملاحظه‌ای از نظر آماده کردن فرد برای مقابله با فوریتها دارند. به عنوان مثال ، تخلیه نورآدرنرژیک تطابق را در چشمها شل کرده و مردمکها را گشاد می‌کند (به منظور ورود نور بیشتر به چشمها) ، ضربان قلب را تند کرده و فشار خون را بالا می‌برد و رگهای خونی پوست را تنگ می‌کند (که خونریزی از زخمها را محدود سازد). تخلیه سمپاتیک باعث تقویت هوشیاری می‌شود و غلظت گلوکز و اسیدهای چرب آزاد خون را افزایش می‌دهد (به منظور تامین انرژی بیشتر)، بنابراین تخلیه سیستم عصبی سمپاتیک بر اثر فوریتها ، بدن را آماده ستیز یا گریز می‌کند.

تخلیه سمپاتیک در انسان روزه‌دار کاهش می‌یابد و هنگامی که انسان روزه‌دار مجددا تغذیه می‌کند، افزایش می‌یابد. این تغییرات می‌توانند کاهش فشار خون و فعالیت متابولیک ناشی از روزه‌داری و تغییرات مخالف ناشی از غذا خوردن را توجیه کنند. وزیکولهای گرانول‌دار کوچک در نورونهای سمپاتیک پس عقده‌ای واجد ATP و نوراپی نفرین هستند و وزیکولهای بزرگ محتوی نوروپپتید y می‌شود. اعمال ناشی از ترشح شدن ATP و نوروپپتید y ، هنوز روشن نیستند.

فارماکولوژی سیستم عصبی خودمختار

فارماکولوژی علمی است که در مورد تغییرات ایجاد شده در ارگانها بر اثر داروها و مواد دیگر ، بحث می‌کند. سیناپسهای محیطی مسیرهای حرکتی خودمختار یک محل منطقی برای دستکاری فارماکولوژیک عمل احشایی است. زیرا انتقال در آنها به روش شیمیایی انجام می‌‌گیرد. مواد میانجی در انتهاهای عصبی ساخته شده و انبار می‌شوند و سپس در نزدیکی نورونها ، سلولهای عضلانی و سلولهای غده‌ای که روی آنها عمل می‌کنند آزاد می‌گردند. این میانجیها به رسپتورهای (گیرنده‌های) موجود در سطح غشایی این سلول می‌چسبند و موجب بروز اعمال خاص آنها می‌شوند و آنگاه بوسیله جذب یا متابولیزم از آن ناحیه حذف می‌گردند.

هر یک از این مراحل را می‌توان با عواقب قابل پیش بینی تحریک یا مهار کرد. در انتهاهای سمپاتیک ، بعضی از داروها موجب تشکیل ترکیباتی می‌شوند که جایگزین نوراپی نفرین در گرانولها می‌شوند و این میانجیهای کاذب ضعیف یا غیر فعال بر اثر پتانسیلهای عملی که به این انتهاها می‌رسند به جای نوراپی‌نفرین آزاد می‌شوند. عده‌ای از داروها و سموم اعمال موسکارینی دارند که عبارتند از: ترکیبات مشابه استیل کولین و داروهایی که استیل کولین استراز را مهار می‌کنند. در میان این دسته اخیر ماده حشره کش "پاراتیون" و "دی ایزوپروپیل فلوئور فسفات" از مشتقات گازهای جنگی هستند که با تولید وسیع استیل کولین استراز ، موجب مرگ می‌شوند.